امام خمینی (رحمه الله علیه) به خوابش امده بود و خبر شهادت اسحاق را به مادر داد؛ مادر از خواب بیدار شد و برای همسرش تعریف کرد: ولی پدر دلیل خوابش را نگرانی مطرح کرد نه چیز دیگری...
همان روز زنگ در به صدا در امد و صدایی که خبر از شهادت اسحاق داشت.
بعد از شهادتش خیلی بی تاب بودیم؛ هم من هم دخترم (مادر شهید) یک روز او را در خواب دیدم که گفت: مادر بزرگ بی تاب من نباشید من همیشه در کنار شما هستم و همه ی شما را می بینم.
(به نقل از مادر بزرگ شهید مجتبی اسماعیلیان)
قدش آنقدر بلند بود که متوجه کمی سنش و دستکاری که در شناسنامه اش نشده بودند. مادرش میگفت قدرش بلند بود به طوری که درون تابوت به سختی جایش میشد.
(به نقل از مادر شهید مجتبی اسماعیلیان)