|
نام و نام خانوادگی شهید : محسن قیصریان نام پدر : عباسعلی تاریخ تولد : 1346/09/22 تاریخ شهادت : 1362/12/07 عملیات شهادت : خیبر محل شهادت : جزایر مجنون قطعه : 3 ردیف : 11 |
کلام شهید : |

آری ای امت من لیاقت آن را ندارم که به شما وصیّت کنم و کوچکتر از شما هستم ولی وصیّت می کنم، ای امت پیغمبر اگر شما می خواهید امام زمان شما را یاری کند باید پیرو خط رهبری حرکت کنید همینطور که تاکنون گام برداشته اید و سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد.
ای پدر و مادرم شما نپندارید که شما اجری پیش خدا ندارید، چرا شما را خدا جزء بهشتیان امیدوارم قرار دهد. مادرم اگر من لیاقت آن را داشتم که شهید شوم شما ناراحت نباشید چون این یک امانتی بود که خدا از شما گرفت وخوشحال باشید که شما توانسته اید چنین فرزندی داشته اید و تقدیم اسلام کرده اید و سلام خیلی خیلی به خواهر گرامیم و برادران یک به یک می رسانم و امیدوارم برادران، شما راه من را ادامه دهید و آینده خوبی داشته باشید و در راه اسلام قدم بر دارید و برای اسلام فداکاری کنید و پدر و مادرم اگر شما از من ناراحتی دیده اید نادان بوده ام
امیدوارم که بعد از شهادت من راه کربلا باز شود و این پدر و مادر شهداء که انتظار کربلا را می کشند به زیارت آن امام حسین (ع) بروند و مادرم و خواهرم من به شما قول دادم که اگر از جبهه برگشتم برای خواهرم تسبیح از کربلا بیاورم و مادرم شما هم گفتید که برای من هم یک مُهر بیاور، ولی وقتی که من یادم می افتد به این مطلب اشک در چشمانم حلقه می زند، بله اگر که شهید شدم امیدوارم شما خودتان با پای خودتان بروید کربلا و راه کربلا باز شود و جای من هم زیارت کنید
پدر و مادر، من خیلی خیلی خوشحالم نمی فهمم چه بنویسم چون عملیات می خواهیم برویم، نمی دانید چه حالی دارد، تمامی برادران دارند از هم حلالیت می طلبند، وصیت می کنند، گریه می کنند؛ بله چه حالی دارد و پدر و مادرم من از دور دست شما را می بوسم چون شما خیلی خیلی برای من صدمه کشیده اید و باید راضی باشید و همینطور خواهرم برای من خیلی خیلی صدمه کشیده و شما نخندید به این دست خط زشتم.
ای پدر و مادرم شما نپندارید که شما اجری پیش خدا ندارید، چرا شما را خدا جزء بهشتیان امیدوارم قرار دهد. مادرم اگر من لیاقت آن را داشتم که شهید شوم شما ناراحت نباشید چون این یک امانتی بود که خدا از شما گرفت وخوشحال باشید که شما توانسته اید چنین فرزندی داشته اید و تقدیم اسلام کرده اید و سلام خیلی خیلی به خواهر گرامیم و برادران یک به یک می رسانم و امیدوارم برادران، شما راه من را ادامه دهید و آینده خوبی داشته باشید و در راه اسلام قدم بر دارید و برای اسلام فداکاری کنید و پدر و مادرم اگر شما از من ناراحتی دیده اید نادان بوده ام
امیدوارم که بعد از شهادت من راه کربلا باز شود و این پدر و مادر شهداء که انتظار کربلا را می کشند به زیارت آن امام حسین (ع) بروند و مادرم و خواهرم من به شما قول دادم که اگر از جبهه برگشتم برای خواهرم تسبیح از کربلا بیاورم و مادرم شما هم گفتید که برای من هم یک مُهر بیاور، ولی وقتی که من یادم می افتد به این مطلب اشک در چشمانم حلقه می زند، بله اگر که شهید شدم امیدوارم شما خودتان با پای خودتان بروید کربلا و راه کربلا باز شود و جای من هم زیارت کنید
پدر و مادر، من خیلی خیلی خوشحالم نمی فهمم چه بنویسم چون عملیات می خواهیم برویم، نمی دانید چه حالی دارد، تمامی برادران دارند از هم حلالیت می طلبند، وصیت می کنند، گریه می کنند؛ بله چه حالی دارد و پدر و مادرم من از دور دست شما را می بوسم چون شما خیلی خیلی برای من صدمه کشیده اید و باید راضی باشید و همینطور خواهرم برای من خیلی خیلی صدمه کشیده و شما نخندید به این دست خط زشتم.