|
نام و نام خانوادگی شهید : مهدی نمازیان نام پدر : حیدرعلی تاریخ تولد : 1334/07/15 تاریخ شهادت : 1361/01/23 عملیات شهادت : فتح المبین محل شهادت : فکه قطعه : 1 ردیف : 9 |
کلام شهید : |

پدر و مادر مهربانم اول از هر چیزی می خواستم بگویم هر فرزندی در کودکی یا جوانی پدر و مادر خود را اذیت می کند و تا آنجا که خودم می دانم من هم شما را مورد اذیت و آزار قرار داده ام و دینی که باید نسبت به شما انجام داده باشم نداده ام، ولی باز اگر پدر ومادرمی خواهند از دست فرزند خود ناراضی باشند لذا از شمامی خواهم که اگر تقصیری از من سر زده است مرا ببخشید
پدر و مادر عزیز آیا وقتی که امام را به رهبری قبول کرده ایم ومی گوییم گوش به فرمان توییم خمینی. آیا وقت شعار است؟ و جواب رهبر را دادن اینطوری است یا که باید عمل کرد؟ من با اعتقاد به اینکه مکتبم مکتب سرخ شهادت است با خودم فکر کردم که فرمان رهبرم در این زمان چیست؟ اول رفتم سراغ کتاب قرآن که بدون هیچ شکی فقط برای هدایت و راهنمایی ما آمده است و با دید کمی که از قرآن دارم فهمیدم که اکثر آیه های آن از ایمان به خدا و صبر و استقامت و سختی کشیدن در راه خدا و جهاد و شهادت و ایثار سخن می گوید: و نتوانستم به عنوان یک مسلمان زیر کرسی بخوابم و بی تفاوت باشم در حالی که کفار به حریم اسلامی ما هجوم آورده اند، لذا به دستور قرآن و و برای رضای خداوند اسلحه به دست گرفتم و به جنگ دشمنان خدا رفتم و حاضرم به خاطر هدفم سختی بکشم سرما و گرما ببینم ، زخمی بشوم تکه پاره بشوم دردم شهادت است باز هم می گویم الله، به خاطررضای تو و برای پیشرفت اسلام باز می گویم الله.
همسرم من خودم خوب می دانم آنطور که باید وظیفه شرعی من بود نسبت به شما انجام نداده ام و شوهری خوب و نمونه برای شما و پدری ایده آل برای بچه نبودم اگر در این زمان، کوتاهی از من سرزده امیدوارم مرا حلال کنید و سفارشی دارم برای شما، بعد از شهادت من همانگونه که زینب قیام برادرش امام حسین را زنده نگه داشت، شما هم سعی کنید بعد از من با صبر و استقامت خود پیام مرا به مردم برسانید و سفارش دیگر بچه هایم را از کوچکی با قرآن آشنا کن که همه چیز ما از قرآن است و قران است که به ما حیات می دهد و مرا از گمراهی و جهل نجات داده و به سوی نور و روشنایی سوق می دهد و بچه هایم را از کوچکی با مکتب شهادت آشنا کنی که راه پدرشان را ادامه دهند.
پدر و مادر عزیز آیا وقتی که امام را به رهبری قبول کرده ایم ومی گوییم گوش به فرمان توییم خمینی. آیا وقت شعار است؟ و جواب رهبر را دادن اینطوری است یا که باید عمل کرد؟ من با اعتقاد به اینکه مکتبم مکتب سرخ شهادت است با خودم فکر کردم که فرمان رهبرم در این زمان چیست؟ اول رفتم سراغ کتاب قرآن که بدون هیچ شکی فقط برای هدایت و راهنمایی ما آمده است و با دید کمی که از قرآن دارم فهمیدم که اکثر آیه های آن از ایمان به خدا و صبر و استقامت و سختی کشیدن در راه خدا و جهاد و شهادت و ایثار سخن می گوید: و نتوانستم به عنوان یک مسلمان زیر کرسی بخوابم و بی تفاوت باشم در حالی که کفار به حریم اسلامی ما هجوم آورده اند، لذا به دستور قرآن و و برای رضای خداوند اسلحه به دست گرفتم و به جنگ دشمنان خدا رفتم و حاضرم به خاطر هدفم سختی بکشم سرما و گرما ببینم ، زخمی بشوم تکه پاره بشوم دردم شهادت است باز هم می گویم الله، به خاطررضای تو و برای پیشرفت اسلام باز می گویم الله.
همسرم من خودم خوب می دانم آنطور که باید وظیفه شرعی من بود نسبت به شما انجام نداده ام و شوهری خوب و نمونه برای شما و پدری ایده آل برای بچه نبودم اگر در این زمان، کوتاهی از من سرزده امیدوارم مرا حلال کنید و سفارشی دارم برای شما، بعد از شهادت من همانگونه که زینب قیام برادرش امام حسین را زنده نگه داشت، شما هم سعی کنید بعد از من با صبر و استقامت خود پیام مرا به مردم برسانید و سفارش دیگر بچه هایم را از کوچکی با قرآن آشنا کن که همه چیز ما از قرآن است و قران است که به ما حیات می دهد و مرا از گمراهی و جهل نجات داده و به سوی نور و روشنایی سوق می دهد و بچه هایم را از کوچکی با مکتب شهادت آشنا کنی که راه پدرشان را ادامه دهند.