|
نام و نام خانوادگی شهید : مهدی رحیمی نام پدر : حسن تاریخ تولد : 1343/09/08 تاریخ شهادت : 1364/02/08 عملیات شهادت : خط پدافندی محل شهادت : جزایر مجنون قطعه : 3 ردیف : 10 |
کلام شهید : |

من نمی خواستم مانند مردگان متحرک فقط زبانی برای انتقاد داشته باشم و خود در برابر مسائل بی تفاوت باشم خواهشم از دوستان و همرزمانم این است که اگر می خواهند مرا خوشحال کنند امام را تنها نگذارند به راستی که جهادگران نزد خدا با بی تفاوتان قابل مقایسه نیستند آری پدر و مادر مهربان اگر برای من ناراحتی می کشید نگذارید که دشمنتان شاد شود و هیچ ناراحتی برای من نداشته باشید و چند کلمه ای با تو ای مادر عزیزم اگر چهره رئوف و مهربانت را از دیدگاهم حذف کنم امیدوارم که با شهادت من هیچ گونه خللی در اراده آهنین تو وارد نشود و اگر اذیتی از جانب من متوجه شما بود مرا بخشیده باشید و بار دیگر مادرم و پدرم و برادران و خواهران و تمامی دوستان و آشنایان مبادا شهادت من باعث شود که از انقلاب و امام و ولایت فقیه دست بردارید امیدوارم شهادت این سرباز کوچک امام و انقلاب باعث شود که شما را هر چه توفنده تر و مقاوم تر کشتی طوفان زده انقلاب را به رهبری امام یاری کنید از امام به نحو احسن اطاعت کنید تا قلب امام زمان از شما راضی باشد خدایا به مهدیت بگو که لشکر عظیم اسلام به یاریت در انتظار توست. هرگز از فیض حضور در دانشگاه انسان ساز جنگ غافل نخواهم بود
در راه خدا تن به خطر باید داد. در مقدم انقلاب سر باید داد. خدایا به بهشتی بگو که همچنان راست قامتیم. خدایا به رجایی بگو که قرارداد صلح با کفار را امضا نخواهیم کرد. خدایا به شهدای محراب بگو که بلندترین فریادمان نماز است. خدایا دلم می خواهد هنگامی که تابوت مرا حمل می کنید دستهایم را باز بگذارید تا کسانی که همواره در فکر اندوختن مال هستند بدانند و ببینند که چیزی از دنیا همراه خود نمی برم.«فزت ورب الکعبه» به خدای کعبه رستگار و کامیاب شدم. چند تذکر بسیار مهم١- خطاب به پدر و مادرم که امیدوارم از دست این بنده حقیر راضی باشید و مرا حلال کنید. خطاب به برادران و خواهرانم امیدوارم که از شهید شدن بنده هیچ گونه غمی نداشته باشید و تنها و تنها به خدا فکر کنید و هر کاری که انجام می دهید برای خدا باشد و همیشه یار ویاور امام باشید ایشان را تنها نگذارید و نگذارید یک عده از منافقان از خارجه به این انقلاب عظیم ضربه ای وارد کنند. خطاب به خواهران عزیزم و سخنم در این مورد است که فرزندان خود را طوری تربیت کنند که آماده برای خدمت کردن به اسلام و مسلمین باشند. و نهضت را تا آنجا که ممکن است ادامه داده و راه شهدا را ادامه دهند. از دوستانم می خواهم که راه شهدا را ادامه دهند و فرمان امام امت خمینی کبیر را لبیک گویند.
از این سنگر آزادی و عدالت و حامی مستضعفین حمایت کنید دست در دست هم با وحدت آهنین خود با گامهای استوار برخیزید و جهاد با خود را بجای آورید و از جنگ و شهادت نهراسید و بر شرق و غرب و اسرائیل جنایتکار و صهیونیزم بشورید راه را باید رفت و همه منظور الله است پس راهی را برویم که حتما برسیم نه اینکه برویم و خدای ناکرده همه زحمت را در راه کج و انحراف بکشیم و بعد بفهمیم که شیطان را ولی خود قرار داده ایم خلاصه از دری گفتم بروم که مخصوص خاصه اولیا خداست. اوصیکم بتقوالله و اینکه دنیا برای کسی باقی نبوده و برای من و شما هم همینطور خواهد بود امروز سفره ای است که معلوم نیست دیگر پهن بشود یا نه و بر فرض پهن هم بشود. دنیا بهتر است یا آخرت؟به آسمان بالا رفتن یا به زمین چسبیدن؟ به جبهه رفتن من نه به خاطر هوای نفسی بوده است بلکه بخاطر احساس مسئولیت در برابر خدا و رسول خدا و رهبر انقلاب امام خمینی و شنیدن پیام حسین گونه او بود به جبهه می روم که جبهه آکنده از عشق است.
در راه خدا تن به خطر باید داد. در مقدم انقلاب سر باید داد. خدایا به بهشتی بگو که همچنان راست قامتیم. خدایا به رجایی بگو که قرارداد صلح با کفار را امضا نخواهیم کرد. خدایا به شهدای محراب بگو که بلندترین فریادمان نماز است. خدایا دلم می خواهد هنگامی که تابوت مرا حمل می کنید دستهایم را باز بگذارید تا کسانی که همواره در فکر اندوختن مال هستند بدانند و ببینند که چیزی از دنیا همراه خود نمی برم.«فزت ورب الکعبه» به خدای کعبه رستگار و کامیاب شدم. چند تذکر بسیار مهم١- خطاب به پدر و مادرم که امیدوارم از دست این بنده حقیر راضی باشید و مرا حلال کنید. خطاب به برادران و خواهرانم امیدوارم که از شهید شدن بنده هیچ گونه غمی نداشته باشید و تنها و تنها به خدا فکر کنید و هر کاری که انجام می دهید برای خدا باشد و همیشه یار ویاور امام باشید ایشان را تنها نگذارید و نگذارید یک عده از منافقان از خارجه به این انقلاب عظیم ضربه ای وارد کنند. خطاب به خواهران عزیزم و سخنم در این مورد است که فرزندان خود را طوری تربیت کنند که آماده برای خدمت کردن به اسلام و مسلمین باشند. و نهضت را تا آنجا که ممکن است ادامه داده و راه شهدا را ادامه دهند. از دوستانم می خواهم که راه شهدا را ادامه دهند و فرمان امام امت خمینی کبیر را لبیک گویند.
از این سنگر آزادی و عدالت و حامی مستضعفین حمایت کنید دست در دست هم با وحدت آهنین خود با گامهای استوار برخیزید و جهاد با خود را بجای آورید و از جنگ و شهادت نهراسید و بر شرق و غرب و اسرائیل جنایتکار و صهیونیزم بشورید راه را باید رفت و همه منظور الله است پس راهی را برویم که حتما برسیم نه اینکه برویم و خدای ناکرده همه زحمت را در راه کج و انحراف بکشیم و بعد بفهمیم که شیطان را ولی خود قرار داده ایم خلاصه از دری گفتم بروم که مخصوص خاصه اولیا خداست. اوصیکم بتقوالله و اینکه دنیا برای کسی باقی نبوده و برای من و شما هم همینطور خواهد بود امروز سفره ای است که معلوم نیست دیگر پهن بشود یا نه و بر فرض پهن هم بشود. دنیا بهتر است یا آخرت؟به آسمان بالا رفتن یا به زمین چسبیدن؟ به جبهه رفتن من نه به خاطر هوای نفسی بوده است بلکه بخاطر احساس مسئولیت در برابر خدا و رسول خدا و رهبر انقلاب امام خمینی و شنیدن پیام حسین گونه او بود به جبهه می روم که جبهه آکنده از عشق است.