|
نام و نام خانوادگی شهید : احمد رستمیان نام پدر : حسین تاریخ تولد : 1348/01/30 تاریخ شهادت : 1367/01/29 عملیات شهادت : خط پدافندی محل شهادت : فاو قطعه : 3 ردیف : 9 |
کلام شهید : |

خداوندا، چگونه بنویسم زیرا که قلم عاجز و ناتوان است و توانائی دستم نیز با اراده لایزال توست و هر چه می نویسم فقط به خاطر توست و با یاری از تو که جز حقیقت چیزی نگویم و ننویسم. بار الها ما را با شهدای گمنام محشور بفرما، خدایا دوست دارم در راه تو و برای رضای تو کشته شوم، خداوندا به سوی تو می آیم، اگر لایقم و مرا از گناه و گناهانی که کرده ام می بخشی، مرا بپذیر، زیرا که تو ارحم الراحمین هستی.
خدایا مرا ببخش و از گناهان من در گذر، تو کریم و رحیم هستی، خدایا ما باتو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان استوار ماندیم، خدایا های و هوی بهشت را می بینم، چه غوغائی، حسین به پیشواز یارانش آمده است، چه صحنه ای، فرشتگان ندا در دهند که همزمان ابراهیم، همرامان موسی، همدستان عیسی، همکیشان محمد(ص)، همسنگران علی(ع)، همفکران حسین(ع)، همگامان خمینی از سنگر کربلا آمده اند چه شکوهی، خدایا به محمد(ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند، به علی بگو که شیعیانش قیامت کردند و به حسین بگو که خونش در رگها همچنان می جوشد، بگو از آن خونها سروها روئید ظالمان سروها را بریدند، اما باز هم سروها روئیدند
من با امام خمینی میثاق بسته ام و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند . زنده ام کنند دست نخواهم کشید.
بدان ای خواهرو برادرم که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا، برای نیستی نه، برای هستی، برای مردن نه، برای زندگانی و تو در حال کوچ می باشی و در سرای موقت و در راه به سوی آخرت و تو راننده مرگی که گریز از آن رهائی نمی یابد، و جویندة آن را از دست نمی دهد و ناچار مرگ او را در می یابد، پس بترس از اینکه مرگ تو را دریابد و تو در حال گناه باشی.
این مصیبتها وسختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جان فشانیها و فداکاریها به نعمتهای ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید و بر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد.
اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچ گاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد بر زبان نیاور. 6- همه مثل خاندان وهب، جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحمیل نگیرید، زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم.
ای خواهران حجاب را رعایت کنید و راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید.
خدایا مرا ببخش و از گناهان من در گذر، تو کریم و رحیم هستی، خدایا ما باتو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان استوار ماندیم، خدایا های و هوی بهشت را می بینم، چه غوغائی، حسین به پیشواز یارانش آمده است، چه صحنه ای، فرشتگان ندا در دهند که همزمان ابراهیم، همرامان موسی، همدستان عیسی، همکیشان محمد(ص)، همسنگران علی(ع)، همفکران حسین(ع)، همگامان خمینی از سنگر کربلا آمده اند چه شکوهی، خدایا به محمد(ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند، به علی بگو که شیعیانش قیامت کردند و به حسین بگو که خونش در رگها همچنان می جوشد، بگو از آن خونها سروها روئید ظالمان سروها را بریدند، اما باز هم سروها روئیدند
من با امام خمینی میثاق بسته ام و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند . زنده ام کنند دست نخواهم کشید.
بدان ای خواهرو برادرم که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا، برای نیستی نه، برای هستی، برای مردن نه، برای زندگانی و تو در حال کوچ می باشی و در سرای موقت و در راه به سوی آخرت و تو راننده مرگی که گریز از آن رهائی نمی یابد، و جویندة آن را از دست نمی دهد و ناچار مرگ او را در می یابد، پس بترس از اینکه مرگ تو را دریابد و تو در حال گناه باشی.
این مصیبتها وسختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جان فشانیها و فداکاریها به نعمتهای ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید و بر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد.
اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچ گاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد بر زبان نیاور. 6- همه مثل خاندان وهب، جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحمیل نگیرید، زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم.
ای خواهران حجاب را رعایت کنید و راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید.