|
نام و نام خانوادگی شهید : مجتبی حبیب الهی نام پدر : مرتضی تاریخ تولد : 1337/08/29 تاریخ شهادت : 1364/12/02 عملیات شهادت : والفجر 8 محل شهادت : فاو قطعه : 3 ردیف : 9 |
کلام شهید : |

از پدر و مادرم می خواهم که مرا ببخشید و حلال کنند در این مدت عمرم که برای من زحمات زیاد کشیده اند و من نتوانستم جبران این زحمات را بکنم و از درگاه خداوند متعال خواستارم که شما را جزءرو سپیدان قیامت قرار دهند و برای من طلب آمرزش و مغفرت کنید. و از همسر عزیزم می خواهم که در این مدت زندگی کوتاه همانا از طرف من کمی و ظلمی شده است ببخش و حلال کن و اگر قولهائی داده ام و نتوانستم عمل کنم در این جهت خیلی شرمسارم و در عوض افتخار بزرگی نصیب شما شد در پیشگاه خدا و رسولش و امیدوارم قدر این افتخار عظیم را بدانید و در پایان می خواهم که مرا حلال کنید و طلب آمرزش و مغفرت برایم کنید.
مادرجان برادر و خواهر و تو ای همسر عزیزم اگر من شهید شدم که افتخاری است خیلی بزرگ هم برای شما و هم برای من به هیچ وجه ناراحت نباشید حتما گریه هم نکنید چون همه ماها در معرض امتحان قرار گرفته اید و به تو ای پدر و مادر و همسر و خواهر و برادرم سفارش می کنم که امانت من که حامد است در خط پیامبر و اسلام راهنمائی کنید و به او بیاموزید که پدرش چگونه زیست و چگونه رفت و سفارش دیگر من این است که نگذارید که فرزندم احساس بی پدری کند الا خصوص به تو پدر در پایان برای چندمین بار از شما می خواهم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید و برایم آمرزش مغفرت کنید
ای خواهرانم و برادرانم از شما می خواهم که من اگر برادر خوبی برایتان نبوده ام و نتوانستم حق برادری و خواهری که شما بر گردنم داشته اید انجام دهم مرا ببخشید و حلالم کنید و از خدا بخواهید که گناهانم را ببخشید. از شما ای پدر و ای خانواده ام می خواهم که فرزندم را به بهترین نحو تربیت کنید و او را به صورتی درآورید که بعد از اینکه انشاءالله بزرگ شد خادمی باشد برای اسلام و دین.
و آن مالی که بعد از من باید به نحو شرعی بین زن و فرزندم تقسیم کنید و مبادا که در این مورد ناراحتی برای کسی بوجود بیاید.
در ضمن ده هزار تومان از مالم را برای کمک به حوزه علمیه ای که در نجف آباد می سازند بپردازید.
مادرجان برادر و خواهر و تو ای همسر عزیزم اگر من شهید شدم که افتخاری است خیلی بزرگ هم برای شما و هم برای من به هیچ وجه ناراحت نباشید حتما گریه هم نکنید چون همه ماها در معرض امتحان قرار گرفته اید و به تو ای پدر و مادر و همسر و خواهر و برادرم سفارش می کنم که امانت من که حامد است در خط پیامبر و اسلام راهنمائی کنید و به او بیاموزید که پدرش چگونه زیست و چگونه رفت و سفارش دیگر من این است که نگذارید که فرزندم احساس بی پدری کند الا خصوص به تو پدر در پایان برای چندمین بار از شما می خواهم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید و برایم آمرزش مغفرت کنید
ای خواهرانم و برادرانم از شما می خواهم که من اگر برادر خوبی برایتان نبوده ام و نتوانستم حق برادری و خواهری که شما بر گردنم داشته اید انجام دهم مرا ببخشید و حلالم کنید و از خدا بخواهید که گناهانم را ببخشید. از شما ای پدر و ای خانواده ام می خواهم که فرزندم را به بهترین نحو تربیت کنید و او را به صورتی درآورید که بعد از اینکه انشاءالله بزرگ شد خادمی باشد برای اسلام و دین.
و آن مالی که بعد از من باید به نحو شرعی بین زن و فرزندم تقسیم کنید و مبادا که در این مورد ناراحتی برای کسی بوجود بیاید.
در ضمن ده هزار تومان از مالم را برای کمک به حوزه علمیه ای که در نجف آباد می سازند بپردازید.