|
نام و نام خانوادگی شهید : مهدی شاهسون نام پدر : کرم تاریخ تولد : 1348/08/10 تاریخ شهادت : 1365/11/03 عملیات شهادت : کربلای 5 محل شهادت : شلمچه قطعه : 1 ردیف : 14 |
کلام شهید : |

خدایا چقدر این دنیا بیارزش بود و من اینقدر برای آن تلاش میکردم. ای خدایی که طپشهای یک به یک قلبم، نقسهای ثانیه به ثانیهام در دست توست و تو اختیار آن را داری، گناهانم را ببخش. خدایا آتش این فتنه را به نفع اسلام و مسلمین خاتمه بده. بار خدایا شکر میگویم که ما را از جهل و نادانی 2500 ساله نجات دادی و به ما نعمتی عنایت کردی که راهنمای ما در طول زندگیمان باشد، رهبری که همگی ما را از منجلاب فسادی که در آن غوطه ور بودیم نجات داد.
خدایا شکر میگوئیم تو را که بواسطه جبهه رفتن حداقل از گناهانم کم شد، کمی راه نزدیکی به تو را پیدا کردم و کمی اخلاقم پسندیده شد. خدایا در جبهه عاشقانت را دیدم. در جبهه لیاقت پیدا کردم با محبانت رفت و آمد کنم و سخن بگویم ولی افسوس که همه دوستان تو از پیش ما رفتند هم اکنون پیش خودم فکر میکنم میبینم دیگر بدان صورت کسی را ندارم.
از پدر و مادرم که عمری دراز خون دل خوردند تا مرا به این حد رساندند تقاضا میکنم که مرا حلال نمایند و از بقیه خانواده تقاضا دارم که حلالم کنند. پدر و مادرم باید خوشحال باشید که چنین فرزندی تربیت کردید. باید خدا را شکر گوئید که فرزندتان به راه باطل کشیده نشد و در راه خدا جانش را داد و این سعادتی است بزرگ.
وصیتی که به امت همیشه در صحنه دارم این است که فقط و فقط پیرو خط امام و ادامه دهنده راه شهدای خود باشند و از ارگانها میخواهم که واقعاً انقلابی باشند و از کاغذ بازیها بپرهیزند و فقط به وضع این مردم رسیدگی کنند، بخدا قسم روز قیامت در مقابل این مردم مسئول خواهند بود، اگر به وضعشان نرسند؛ از برادرانی که در شهرها هستند تقاضا میکنم که دست از این باندبازیها بردارند.
از معلمین و اولیا و مربیان تقاضا دارم که مواظب این نسل نوپای انقلاب باشند و نگذارند که به راههای باطل کشیده شوند و از پدران و مادران میخواهم که مانع از رفتن فرزندانشان به جبهه نشوند و بگذارند جوانها بیایند و انشاءالله کار این جنگ را یکسره نمایند.
آخرین وصیتم این است که فقط به سخن شهدا عمل کنید و راهشان را ادامه دهید.
خدایا شکر میگوئیم تو را که بواسطه جبهه رفتن حداقل از گناهانم کم شد، کمی راه نزدیکی به تو را پیدا کردم و کمی اخلاقم پسندیده شد. خدایا در جبهه عاشقانت را دیدم. در جبهه لیاقت پیدا کردم با محبانت رفت و آمد کنم و سخن بگویم ولی افسوس که همه دوستان تو از پیش ما رفتند هم اکنون پیش خودم فکر میکنم میبینم دیگر بدان صورت کسی را ندارم.
از پدر و مادرم که عمری دراز خون دل خوردند تا مرا به این حد رساندند تقاضا میکنم که مرا حلال نمایند و از بقیه خانواده تقاضا دارم که حلالم کنند. پدر و مادرم باید خوشحال باشید که چنین فرزندی تربیت کردید. باید خدا را شکر گوئید که فرزندتان به راه باطل کشیده نشد و در راه خدا جانش را داد و این سعادتی است بزرگ.
وصیتی که به امت همیشه در صحنه دارم این است که فقط و فقط پیرو خط امام و ادامه دهنده راه شهدای خود باشند و از ارگانها میخواهم که واقعاً انقلابی باشند و از کاغذ بازیها بپرهیزند و فقط به وضع این مردم رسیدگی کنند، بخدا قسم روز قیامت در مقابل این مردم مسئول خواهند بود، اگر به وضعشان نرسند؛ از برادرانی که در شهرها هستند تقاضا میکنم که دست از این باندبازیها بردارند.
از معلمین و اولیا و مربیان تقاضا دارم که مواظب این نسل نوپای انقلاب باشند و نگذارند که به راههای باطل کشیده شوند و از پدران و مادران میخواهم که مانع از رفتن فرزندانشان به جبهه نشوند و بگذارند جوانها بیایند و انشاءالله کار این جنگ را یکسره نمایند.
آخرین وصیتم این است که فقط به سخن شهدا عمل کنید و راهشان را ادامه دهید.