|
نام و نام خانوادگی شهید : ابوالقاسم شریفی نام پدر : رضا تاریخ تولد : 1342/05/13 تاریخ شهادت : 1363/11/14 عملیات شهادت : راهسازی محل شهادت : جزایر مجنون قطعه : 3 ردیف : 10 |
کلام شهید : |

سلام و درود بیکران و بی نهایت به خانواده شهدا که جوانان خود را همچون علی اکبر وار به میدان فرستادند درود بر شما خانواده هایی که همچون فرزندان تربیت کردید و فدای اسلام کردید. درود و سلام به خانواده های مفقودین و اسراء و جانبازان اسلام و باز هم شهدا درود بر شما که همچون حسین فهمیده پرورش دادید و با دست خود به میدان نبرد فرستادند و در برابر جنازه عزیزش به دستش نرسید همچنان زینب وار مقاومت کردندوخودشان هم در صحنه حضار بودند و در راه اسلام فداکاری کردند
سلام و درود بر شما پدرجان و مادرجان که تن به ذلت ندادید و همچون مقاومت گردید وزیر بار طاغوتیان زمان نرفتند و با دست رنج خود کار کردید و حلال وار لقمه ای نان به بچه های خود دادید و فرزند پرورش دادید. واقعاً نمیدام من وقتی که این وصیت نامه را می نوشتم در فکر فرو می رفتم و همیشه به این فکر بودم که فردای قیامت اگر خداوند حق تعالی حق شما را به من حلال نکند من چه کنم و در محضر شما می افتادم و حلالیت می طلبیدم چون شما حق به گردن من خیلی دارید می دانم حق شما را چطور ادا کنم. خوب من هر چه حلالیت بطلبم کم طلبیده ام
اگرخداوند شهادت را نصیب من کرد در مرگ من گریه نکنید و در مراسم برای من زیاد خرج نکید و ریخت وپاشی نکنید. من نمیخواهم که بنیاد شهید برای من خرج بکند ولی اگر می خواهند کمکی بکند همگی را به یک چشم نگاه کند. پدرجان و مادرجان راضی نیستم که از بنیاد شهید برای خون من یک ریالی بگیرید و راضی نیستم که بار خودتان را روی دوش دولت و ارگان بیندازید من دیگر دراین باره تذکری نمی دهم چونکه شما خودتان بهتر از من می دانید و هوشیارتر هستید. از علی(ع) و فاطمه(س) زندگی کردن را یاد بگیرید البته ما خاک کف پای آنها هم نمی شویم ولی ما که مسلمان هستیم حضرت امام اول ما هست ما باید رفتارو کرداشان را مد نظر بگیریم.
سلام و درود بر شما پدرجان و مادرجان که تن به ذلت ندادید و همچون مقاومت گردید وزیر بار طاغوتیان زمان نرفتند و با دست رنج خود کار کردید و حلال وار لقمه ای نان به بچه های خود دادید و فرزند پرورش دادید. واقعاً نمیدام من وقتی که این وصیت نامه را می نوشتم در فکر فرو می رفتم و همیشه به این فکر بودم که فردای قیامت اگر خداوند حق تعالی حق شما را به من حلال نکند من چه کنم و در محضر شما می افتادم و حلالیت می طلبیدم چون شما حق به گردن من خیلی دارید می دانم حق شما را چطور ادا کنم. خوب من هر چه حلالیت بطلبم کم طلبیده ام
اگرخداوند شهادت را نصیب من کرد در مرگ من گریه نکنید و در مراسم برای من زیاد خرج نکید و ریخت وپاشی نکنید. من نمیخواهم که بنیاد شهید برای من خرج بکند ولی اگر می خواهند کمکی بکند همگی را به یک چشم نگاه کند. پدرجان و مادرجان راضی نیستم که از بنیاد شهید برای خون من یک ریالی بگیرید و راضی نیستم که بار خودتان را روی دوش دولت و ارگان بیندازید من دیگر دراین باره تذکری نمی دهم چونکه شما خودتان بهتر از من می دانید و هوشیارتر هستید. از علی(ع) و فاطمه(س) زندگی کردن را یاد بگیرید البته ما خاک کف پای آنها هم نمی شویم ولی ما که مسلمان هستیم حضرت امام اول ما هست ما باید رفتارو کرداشان را مد نظر بگیریم.