|
نام و نام خانوادگی شهید : علی عابدینی نام پدر : احمد تاریخ تولد : 1342/07/06 تاریخ شهادت : 1362/08/02 عملیات شهادت : والفجر 4 محل شهادت : مریوان قطعه : 2 ردیف : 9 |
کلام شهید : |

پدر و مادر عزیز و گرامیم، اکنون که این وصیتنامه را مینویسم بیش از چند ساعت به شروع عملیات باقی نمانده است، خواستم تا چند کلمهای با شما صحبت کنم. پدر جان از اینکه نتوانستم جبران زحمات شما را داشته باشم و در پیری عصای دست شما باشم، مرا خیلی خیلی ببخشید، چون امام فرمودند که رفتن به جبهه یک امر واجب است، از سوی دیگر اسلام و مملکت اسلامی ما از سوی ابرقدرتها مورد هجوم قرار گرفته است و آنها قصد دارند که اسلام ما را و امام ما را این بت شکن قرن را از سر راه خود بردارند، لذا من جبهه را بر همه چیز ترجیح دادم و به جبهه رفتم.
مادرم: اگر در طول زندگیم به شما حرفی زدم و باعث ناراحتی شما شدم خواهش میکنم که مرا ببخش و برایم دعا کن تا من هم با سرورم حسین محشور شوم و به سایر دوستانم بپیوندم. مادرم: میدانم که چه زجرها و سختیها برای من کشیدهای و آرزو داشتی که شب عروسی مرا ببینی، ولی مادر جان به خدا قسم حجلهگاه من همینجاست، همین سنگرها، همین جبههها ست. مبادا، در روز شهادت من اشک بریزی، شادی کن مادرم و خوشحال باش که توانستی در دامن پر مهر خود چنین فرزندی را تربیت کنی، برای همه زحماتی که برای من کشیدی از شما تشکر میکنم و از دور صورت شما را میبوسم، خداحافظ مادرم.
مادرم: اگر در طول زندگیم به شما حرفی زدم و باعث ناراحتی شما شدم خواهش میکنم که مرا ببخش و برایم دعا کن تا من هم با سرورم حسین محشور شوم و به سایر دوستانم بپیوندم. مادرم: میدانم که چه زجرها و سختیها برای من کشیدهای و آرزو داشتی که شب عروسی مرا ببینی، ولی مادر جان به خدا قسم حجلهگاه من همینجاست، همین سنگرها، همین جبههها ست. مبادا، در روز شهادت من اشک بریزی، شادی کن مادرم و خوشحال باش که توانستی در دامن پر مهر خود چنین فرزندی را تربیت کنی، برای همه زحماتی که برای من کشیدی از شما تشکر میکنم و از دور صورت شما را میبوسم، خداحافظ مادرم.