|
نام و نام خانوادگی شهید : مهدی فتاح الجنان نام پدر : اسدالله تاریخ تولد : 1339/01/02 تاریخ شهادت : 1360/07/05 عملیات شهادت : ثامن الائمه محل شهادت : آبادان قطعه : 1 ردیف : 7 |
کلام شهید : |

من پاسداری هستم از سلاله خون جملگی شهدای اسلام و وارث خونبهای پانزده قرن خط سزخ شهادت تشیع در زمانه ای و مقطعی پر مخاطره قرار گرفتم ، مسئولیتها بر دوشم سنگینی افکنده ، آینده را با چشمهای خویش می بینم و به گذشته می اندیشم ، من از فکرها و اندیشه ها به نتیجه ای جاودانه دست یافتم. که دو راه در پیش دارم ، یکی: همچون حسین مانند شهدای گذشته با نمام وجودم در راه خدا پوییدن و رفتن را انتخاب کنم و به صف شهدا بپیوندم و دوم اینکه مانند یزیدها حیوان وار بمان و بخورم و بخوابم و هیچ حرکتی و هجرتی نداشته باشم و هیچ در هیچ شوم و در این دنیا در نزد خداوند و دربرابر خون پاک شهدا مسئول و در آن دنیا نیز به آتش دوزخ گرفتار آیم و اینک زندگی و راه اول را برگزیده ام.
من یک سرباز اسلام و فرزند خمینی هستم تصمیم گرفته ام که به سهم خود حرکت کنم برای آزادی همکیشانم از دست این جهانخواران غرب و شرق و مزدوران وابسته به آنها، نجات دهم. که خوب می دانند اگر اسلام پابگیرد دیگر جایی برای ماندن آنها نیست و حکومت آنان به گفته امام مانند طبل های توخالی می باشد، مانند حکومتهاب فرعون و شداد و نمورد بزودی واژگون خواهد شد . آنان می کوشند اسلام را نابود کنند ویا اینکه چهره واقعی اسلام را نگذارند ملتها بشناسند و وقتی می بینند که توطئه های آنها نقش برآب می شود ، می کوشند که با اسلام به جنگ اسلام بیایند.
این درد است برای مسلمانان جهان که نشسته اند تا آمریکا از یک طرف کمر به قلع و قمع کردن اسلام پرداخته و شوروی از طرف دیگر و دولتهای مرتجع با سرنیزه کردن قرآنها. اینجاست که انسان بمیرد حق دارد، بلی اینها می خواهند اسلام را نابود سازند و به سلطه گری خود ادامه دهند، اینجاست که ناگهان ناراحت می شوم و می گویم چه کنم، مسئولیت خیلی سنگینی است، پاسدارم، باید خط سرخ امام خمینی را پاسداری کنم و غربی ها و شرقی ها را غربال و بدور ریخته و امتی خالصِ متعهد به مکتب بوجود آورم . بنابراین تصمیم گرفتم بسوی خدا و تکامل ورشد و انسانیت هجرت کنم و سرزمین اسلامیم رااز اشغال این بی دینان و فتنه جویان وابسته به امپریالسیم شرق و غرب دربیاورم.
مصممتر می شوم که باشتاب حرکت کنم تا برسم وتکامل یابم و کامل شوم وگرنه در محدودیت کالبد و وابستگی به زندگی خواهم ماند، روحم نیز باید از بدنم بدرآید و به عالم اعلاء رود و جسمم نیز به حیات جاودانه بپیوندد. بلی وقتی حضرت علی(ع) بفرماید سوگندبه خدا علاقه پسرابوطالب به مرگ بیشتر است ازعلاقه طفل به پستان مادرش، پس دیگر مارا از مرگ چه باک، که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. من که خود را شیعه و پیرو او می دانم چگونه نباید بسوی مرگ روم، حال آنکه شیعه هستم، از شهادت و پیکار حق علیه باطل هراس ندارم.
از برادران و دوستانم می خواهم که برای شادی روح من و همرزمانم سنگرهارا پر کنید که خالی گذاشتن این سنگرها خیانت به اسلام و خون شهدا می باشد و از پدر و مادرم تشکر می کنم که برای من زحمت کشیدند و مرا اینگونه تربیت کردند که بتوانم حسین وار حرکت کنم و حسین وار شهید شدم . درآخر شما را به صبر و تقوی سفارش می کنم و می خواهم که برای من طوری عزاداری کنید که خدای نکرده ضجه و گریه شما باعث خوشحالی دشمنان دین مبین اسلام نگردد و همچنین موفقیت پاسداران و سربازان اسلام را خواستارم.
من یک سرباز اسلام و فرزند خمینی هستم تصمیم گرفته ام که به سهم خود حرکت کنم برای آزادی همکیشانم از دست این جهانخواران غرب و شرق و مزدوران وابسته به آنها، نجات دهم. که خوب می دانند اگر اسلام پابگیرد دیگر جایی برای ماندن آنها نیست و حکومت آنان به گفته امام مانند طبل های توخالی می باشد، مانند حکومتهاب فرعون و شداد و نمورد بزودی واژگون خواهد شد . آنان می کوشند اسلام را نابود کنند ویا اینکه چهره واقعی اسلام را نگذارند ملتها بشناسند و وقتی می بینند که توطئه های آنها نقش برآب می شود ، می کوشند که با اسلام به جنگ اسلام بیایند.
این درد است برای مسلمانان جهان که نشسته اند تا آمریکا از یک طرف کمر به قلع و قمع کردن اسلام پرداخته و شوروی از طرف دیگر و دولتهای مرتجع با سرنیزه کردن قرآنها. اینجاست که انسان بمیرد حق دارد، بلی اینها می خواهند اسلام را نابود سازند و به سلطه گری خود ادامه دهند، اینجاست که ناگهان ناراحت می شوم و می گویم چه کنم، مسئولیت خیلی سنگینی است، پاسدارم، باید خط سرخ امام خمینی را پاسداری کنم و غربی ها و شرقی ها را غربال و بدور ریخته و امتی خالصِ متعهد به مکتب بوجود آورم . بنابراین تصمیم گرفتم بسوی خدا و تکامل ورشد و انسانیت هجرت کنم و سرزمین اسلامیم رااز اشغال این بی دینان و فتنه جویان وابسته به امپریالسیم شرق و غرب دربیاورم.
مصممتر می شوم که باشتاب حرکت کنم تا برسم وتکامل یابم و کامل شوم وگرنه در محدودیت کالبد و وابستگی به زندگی خواهم ماند، روحم نیز باید از بدنم بدرآید و به عالم اعلاء رود و جسمم نیز به حیات جاودانه بپیوندد. بلی وقتی حضرت علی(ع) بفرماید سوگندبه خدا علاقه پسرابوطالب به مرگ بیشتر است ازعلاقه طفل به پستان مادرش، پس دیگر مارا از مرگ چه باک، که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. من که خود را شیعه و پیرو او می دانم چگونه نباید بسوی مرگ روم، حال آنکه شیعه هستم، از شهادت و پیکار حق علیه باطل هراس ندارم.
از برادران و دوستانم می خواهم که برای شادی روح من و همرزمانم سنگرهارا پر کنید که خالی گذاشتن این سنگرها خیانت به اسلام و خون شهدا می باشد و از پدر و مادرم تشکر می کنم که برای من زحمت کشیدند و مرا اینگونه تربیت کردند که بتوانم حسین وار حرکت کنم و حسین وار شهید شدم . درآخر شما را به صبر و تقوی سفارش می کنم و می خواهم که برای من طوری عزاداری کنید که خدای نکرده ضجه و گریه شما باعث خوشحالی دشمنان دین مبین اسلام نگردد و همچنین موفقیت پاسداران و سربازان اسلام را خواستارم.