|
نام و نام خانوادگی شهید : مصطفی هادیان نام پدر : مصطفی تاریخ تولد : 1346/07/26 تاریخ شهادت : 1366/04/15 عملیات شهادت : کربلای 5 محل شهادت : شلمچه قطعه : 2 |
کلام شهید : |

در لحظاتی این نوشته را می نویسم که قلب های هزاران رزمنده ی دلیر، پاسداران اسلام و خون شهیدانمان از صدر تا حال به تپش افتاده و لحظه شماری می کنند، لحظاتی است که ان شاء الله به امید خالقِ هستی و نیستی، سرنوشت جنگ را یک بار دیگر تغییر خواهیم داد و ستون های انقلابمان را استوارتر و محکم تر می کنیم. ما برای حفاظت اسلام و دین و قرآن و حیثیت و شرف و آبرو و انسانیت می جنگیم، برای گرفتن حق مظلومان از ظالمان می جنگیم. ما شهیدانی به پای این انقلابمان دادیم و پایه های انقلابمان را محکم کردیم که هر کدام از آنان با خون خود آن را سیراب نموده و بارور ساختند
خدایا ما را جزء مقربان درگاهت قرار بده و تا ما را نیامرزیدی از این دنیا به سرای دیگر مبر که معصیت ها کردم و نافرمانی ها انجام دادم و تو ای مادرم گریه مکن و غصه مخور که ممکن است اجرت پایمال شود، اجری که ان شاء الله تو را رستگار خواهد ساخت.
من پیش از کودکی پدر نداشتم و تو برای من هم پدر بودی و هم مادر، مرا تا این حد رسانیدی که شاید بتوانم سربازی باشم از انصار امام زمان (عج) و شاید بتوانم با نثار خون خود گوشه ای بسیار کوچک از بار سنگین انقلاب اسلامیمان را بر دوش گرفته باشم.
مادر دنیا فانی و زود گذر است، ان شاء الله اعمالمان را خالص تر کنیم که در درگاه خالق متعال و سرای آخرت سرافراز و سر بلند باشیم. البته من نباید تو را تنها گذاشته و به جبهه می آمدم، اما چه کنم اینجا عشق و شوری دگر دارد و هوایی دیگر، دلم طاقت نمی آورد که اینجا نباشم. یاور اسلام و قرآن و امام باشید در آخر از همه شما دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم. مادر و خواهرانم اگر از من بدی و نافرمانی دیدید که حتماً دیدید مرا حلال کنید که مورد غضب خدا قرار نگیرم.
خدایا ما را جزء مقربان درگاهت قرار بده و تا ما را نیامرزیدی از این دنیا به سرای دیگر مبر که معصیت ها کردم و نافرمانی ها انجام دادم و تو ای مادرم گریه مکن و غصه مخور که ممکن است اجرت پایمال شود، اجری که ان شاء الله تو را رستگار خواهد ساخت.
من پیش از کودکی پدر نداشتم و تو برای من هم پدر بودی و هم مادر، مرا تا این حد رسانیدی که شاید بتوانم سربازی باشم از انصار امام زمان (عج) و شاید بتوانم با نثار خون خود گوشه ای بسیار کوچک از بار سنگین انقلاب اسلامیمان را بر دوش گرفته باشم.
مادر دنیا فانی و زود گذر است، ان شاء الله اعمالمان را خالص تر کنیم که در درگاه خالق متعال و سرای آخرت سرافراز و سر بلند باشیم. البته من نباید تو را تنها گذاشته و به جبهه می آمدم، اما چه کنم اینجا عشق و شوری دگر دارد و هوایی دیگر، دلم طاقت نمی آورد که اینجا نباشم. یاور اسلام و قرآن و امام باشید در آخر از همه شما دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم. مادر و خواهرانم اگر از من بدی و نافرمانی دیدید که حتماً دیدید مرا حلال کنید که مورد غضب خدا قرار نگیرم.