|
نام و نام خانوادگی شهید : پرویز بهارلو نام پدر : علی اکبر تاریخ تولد : 1347/02/02 تاریخ شهادت : 1364/11/26 عملیات شهادت : والفجر 8 محل شهادت : فاو قطعه : 2 ردیف : 13 |
کلام شهید : |

اینجانب با آگاهی کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبیک به پیام امام و به خاطر خدا با نیتی خالص به سوی جبهه شتافتم، آمدهایم نشان دهیم که تا آخرین قطرههای خونمان و با نثار جان از این انقلاب حمایت نموده و حاضریم مادرانمان داغدار و در سوگ ما بسوزند و فرزندانمان از فراق پدر ناله کنند و مردم از شهرها هجرت کنند و هر روز دشمن، جنایت فجیعی مرتکب شود ولی به سرور شهیدان اعلام کنیم هیهات من الذله. از کلیه برادران عزیز میخواهم که با حضور مستمر و با تقویت جبهههای جنگ، مردانه به سوی آن شتافته و با شرکت در مراسم عبادی سیاسی در پشت جبهه، رشد و آگاهی و میزان تعهد خود به انقلاب را نشان داده و مشت محکمی بر دهان یاوهگویان شرق و غرب بکوبید و تنفر و انزجار خود را از دشمنان اسلام اعلام بدارید، و عدم حضور در صحنه خیانت به قرآن و امیدوار کردن دشمن است.
خدایا مرا بطلب و به پیش خود ببر و بگذار همچون شمعی در محفل یتیمان و زجردیدگان بسوزم و خون ناقابلم فرش زیرین آنان باشد. معبودا این بندة گناهکار که در گناه غرق بود را به شهادت نائل گردان تا شاید خون بی ارزشم کفارة گناهانم شود، شما ای عزیزان اسلحة بر زمین افتادة مرا بردارید و بر سینهتان فشار دهید که تنها یادگار من است و گلولههای سربیش را بر قلب دشمنان فروآورید و جای خالیم را در سنگر پر کنید که امروز درخت اسلام نیاز به آبیاری با خون من و تو دارد.
خدایا من در قیامت خجالت میکشم سرور شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم. وقتی این نوشته را به عنوان وصیتنامه مینویسم بار گناه بر قلبم سنگینی میکند، میدانم که من شایستة شهادت یعنی راه سرخ مردان پاک و مجاهدان جانباز نیستم، اما به لطف و عظمت بیکرانت و بخشایش بیاندازهات امیدوارم، خدایا همانطور که خودت گفتی، هر کس مرا بخواهد پیدا میکند و هر کس پیدایم کرد عاشقم میشود و هر کس عاشق من شد عاشقش میشوم و او را میکشم و هر که را کشتم خون من میشود و هر که خون من شد خونبهایش میشوم. خدایا تو را قسم به کودکان پاک شهدا و به ارواح طییه شهدا از گناه من بگذر که دیگر طاقتم تاب شده و به عزت و مقام شهدا نام شهید را بر من قرار ده.
وصیتم به پدر و مادر عزیزم این است که اگر نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم مرا ببخشید، بسیار شرمندهام که نتوانستم جواب این همه زحمات شما را تلافی کنم اما وقتی مسئله حفظ اسلام و اطاعت از رهبری است پس باید فرزندتان فدای اسلام شود، صابر باشید و برای من گریه نکنید، اگر میخواهید گریه کنید در خلوت باشد تا دشمنان اسلام سوء استفاده نکنند، و از خداوند منان برایم طلب عفو و بخشش بنمایید.
ای مادران عزیز مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب (ع) که تحمل 72 شهید کرد را بدهید، همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهة نبرد بفرستید و حتی جسد آنرا هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب گفت: سری که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم. امروز ما غرق نعمت و الطاف الهی هستیم و خودمان متوجه آن نیستیم، بعد از 1400 سال، رهبری در این زمان نصیب ما شده است که قدرت و عظمت شگرف و ایمان و خلوص عظیم در او جمع است، اگر قدر او را ندانیم دچار غضب الهی خواهیم شد و در ضمن دیدار خودتان را با خانوادههای شهدا کم نکنید و آنها را به صبر و استفامت تشویق کنید و نگذارید فرزندان شهدا از نبودن پدر خود ناراحت باشند آنها را نوازش کنید و آنها را مثل فرزندان خود حساب کنید.
مادر عزیزم مرا ببخش چون فرزند خوبی برای شما نبودم، مادرم شیرت را حلالم کن، دعا برای پیروزی رزمندگان کفرستیز از یادت نرود و در ضمن هیچکس حق ندارد با لباس عزا به مجلس تشییع جنازة من بیاید و هیچ ضد ولایت فقیهی بر سر قبر من نیاید و مرا در کنار قبر برادر شهیدم خسرو دفن کنید، من از راه دور از کلیة دوستان و آشنایان خداحافظی مینمایم.
خدایا مرا بطلب و به پیش خود ببر و بگذار همچون شمعی در محفل یتیمان و زجردیدگان بسوزم و خون ناقابلم فرش زیرین آنان باشد. معبودا این بندة گناهکار که در گناه غرق بود را به شهادت نائل گردان تا شاید خون بی ارزشم کفارة گناهانم شود، شما ای عزیزان اسلحة بر زمین افتادة مرا بردارید و بر سینهتان فشار دهید که تنها یادگار من است و گلولههای سربیش را بر قلب دشمنان فروآورید و جای خالیم را در سنگر پر کنید که امروز درخت اسلام نیاز به آبیاری با خون من و تو دارد.
خدایا من در قیامت خجالت میکشم سرور شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم. وقتی این نوشته را به عنوان وصیتنامه مینویسم بار گناه بر قلبم سنگینی میکند، میدانم که من شایستة شهادت یعنی راه سرخ مردان پاک و مجاهدان جانباز نیستم، اما به لطف و عظمت بیکرانت و بخشایش بیاندازهات امیدوارم، خدایا همانطور که خودت گفتی، هر کس مرا بخواهد پیدا میکند و هر کس پیدایم کرد عاشقم میشود و هر کس عاشق من شد عاشقش میشوم و او را میکشم و هر که را کشتم خون من میشود و هر که خون من شد خونبهایش میشوم. خدایا تو را قسم به کودکان پاک شهدا و به ارواح طییه شهدا از گناه من بگذر که دیگر طاقتم تاب شده و به عزت و مقام شهدا نام شهید را بر من قرار ده.
وصیتم به پدر و مادر عزیزم این است که اگر نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم مرا ببخشید، بسیار شرمندهام که نتوانستم جواب این همه زحمات شما را تلافی کنم اما وقتی مسئله حفظ اسلام و اطاعت از رهبری است پس باید فرزندتان فدای اسلام شود، صابر باشید و برای من گریه نکنید، اگر میخواهید گریه کنید در خلوت باشد تا دشمنان اسلام سوء استفاده نکنند، و از خداوند منان برایم طلب عفو و بخشش بنمایید.
ای مادران عزیز مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب (ع) که تحمل 72 شهید کرد را بدهید، همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهة نبرد بفرستید و حتی جسد آنرا هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب گفت: سری که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم. امروز ما غرق نعمت و الطاف الهی هستیم و خودمان متوجه آن نیستیم، بعد از 1400 سال، رهبری در این زمان نصیب ما شده است که قدرت و عظمت شگرف و ایمان و خلوص عظیم در او جمع است، اگر قدر او را ندانیم دچار غضب الهی خواهیم شد و در ضمن دیدار خودتان را با خانوادههای شهدا کم نکنید و آنها را به صبر و استفامت تشویق کنید و نگذارید فرزندان شهدا از نبودن پدر خود ناراحت باشند آنها را نوازش کنید و آنها را مثل فرزندان خود حساب کنید.
مادر عزیزم مرا ببخش چون فرزند خوبی برای شما نبودم، مادرم شیرت را حلالم کن، دعا برای پیروزی رزمندگان کفرستیز از یادت نرود و در ضمن هیچکس حق ندارد با لباس عزا به مجلس تشییع جنازة من بیاید و هیچ ضد ولایت فقیهی بر سر قبر من نیاید و مرا در کنار قبر برادر شهیدم خسرو دفن کنید، من از راه دور از کلیة دوستان و آشنایان خداحافظی مینمایم.