زمزمه عارفانه...
خدایا چگونه زبان به سخن بگشایم و شکر نعمتهای تو را بجای آورم و پیشانی بندگی آن گونه که شایسته تو است به خاک کویت بسایم در حالی که به عجز و گناه خویش اقرار دارم، اما به رحمت و بخشش خداوندگاریت چشم امید دوختهام.
ای خدای مهربان این فخر و عزت مرا بس که بنده تو بوده و وصال و معشوقم تو باشی، پس در راهت مرا آن گونه جا و سعادتم ده که تو دوست میداری. ای حکیم با حکمت، اینک که دریچههای نور و رحمت خویش را به روی بندگانت گشودی و توفیق هجرت و جهاد در راهت را نصیبم کردی، و بذر عشق و محبت خویش را در جانم ریختی و هدف حیات و خلقت را، پرستش به سوی خویش خواندی تو را سپاس میگذارم و پیام پیامبران و امامانت را بگوش جان لبیک گفتم و در فضای عطر آگین عاشورای حسینی در جبهه سرخ شهادت با فریاد لبیک یا خمینی به سرزمین کربلای شهادت رو کردم تا با انتخاب و آزادی و آگاهی در راه خدا درس ایمان و ایثار و چگونه زیستن را که در مکتب سرخ حسین(ع) آموختهام به نسلهای وارث انقلاب اسلامیمان بیاموزانم و فریاد همیشه مظلومیت و حیات اسلام و اماممان را با خون خویش به نسلها بسپارم و همچون همسنگران جانباز مدافع مرزهای اعتقادی و تحقق بخش ارزشهای اسلامی باشم و پرچم پر افتخار لا اله الا الله و محمد رسول الله(ص) را در بلندای تاریخ به اهتزاز در آورم.
با پیروزی یا شهادت درخت اسلام را قوت و قدرت بخشم زیرا که ما فرزند سرخ شهادتیم و عزت و افتخار مسلمین در گرو تداوم این راه است.که پیامبر خدا فرمود هیچ قطره خونی در مقیاس حقیقت بهتر و برتر از قطره خونی که در راه خدا باشد نیست زیرا آنجا که حقطلبی و عدالتخواهی، ایمان و ایثار جان میطلبد باید که از خون وضو گرفت و به مقتل نماز خواند، آنجا که دیو استعماری و استکباری شرق و غرب و نوکرانشان چون صدام یزیدها میخواهند تا بر عزت و شرف اسلامی ما سلطه پیدا کنند باید جهاد کرد و مرگ سرخ را بر زندگی ذلت بار ترجیح داد که حضرت علی(ع) فرمود: ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه، همانا جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی بندگان مخصوص خود میگشاید.