نام و نام خانوادگی شهید : ناصر حاج امینی نام پدر : حسینعلی تاریخ تولد : 1342/11/02 تاریخ شهادت : 1366/09/16 عملیات شهادت : عوامل جانبازی محل شهادت : اصفهان قطعه : 2 ردیف : 11 |
کلام شهید : |

پدر و مادر عزیزم سلام :سلام این فرزند حقیر خود فرزندی که هرگز نتوانست ذره ای از حق شما را ادا نماید بپذیرید و امیدوارم که خداوند به شما صبر جمیل عطا فرماید زیرا که مرگ سه فرزند برای پدر و مادر بسیار سخت است اما چیزی که این مسئله را برای انسان می نماید این است که بداند که انشا ء الله فرزندانش به راه خدا رفته اند و نمرده اند و از این فرزندان بخشش و آمرزش خداوند است فرزندان شما امانتهائی از خداوند بودند در دست شما و اینک خداوند چنین مصلحت دانسته که این امانت به او بر گردانده شود پس راضی به رضای خداوند با شید که سعادت دنیا و آخرت شما در گروی رضای خداوند است از شما به خاطر زحماتی که برایم کشیده اید سپاسگزارم و از شما می خواهم که مرا حلال کنید. در حق دخترانم مهربانی کنید که من به آنان بسیار علاقمند می باشم در پایان باز هم توصیه می کنم که هر محبتی در حق من می خواستید بکنید در حق همسر و فرزندانم روا دارید
همسر مهربانم و ای مونس و غمخوار من : سلامت می کنم سلام همسری که هیچ گاه نتوانست ذره ای از حق بزرگی که تو بر گردنش داشتی را ادا نماید . سلام همسری که هیچ گاه نتوانست به گوشه ای از وظایفی که در قبال تو بر عهده داشت عمل نماید و می دانم که تو با پذیرش زندگی با من عملا بر روی تمام خوشی های زندگی ات پا گذاشتی و در کنار من کسی که هیچ چیز جز دردسر برایت نداشت به زندگی پرداختی و علیرغم مصائب و مشکلات هیچ گاه خم به ابرو نیاوردی چرا که مرا ناراحت نکنی و علیرغم تمام حرف ها و درد ها که خود بهتر می دانی رضای خدا را بر همه چیز ترجیح دادی و با من مثل یک دوست زندگی کردی تو برای من فرشته ای بودی پاک که از جانب خدا برای کمک به من آمده بودی چرا که خود می دانم که چقدر زندگی با یک جانباز قطع نخاع مشکل است. ازجانب من از بچه ها معذرت بخواه از آنان چه حال و چه آینده بخواه که مرا حلال کنند
همسر مهربانم و ای مونس و غمخوار من : سلامت می کنم سلام همسری که هیچ گاه نتوانست ذره ای از حق بزرگی که تو بر گردنش داشتی را ادا نماید . سلام همسری که هیچ گاه نتوانست به گوشه ای از وظایفی که در قبال تو بر عهده داشت عمل نماید و می دانم که تو با پذیرش زندگی با من عملا بر روی تمام خوشی های زندگی ات پا گذاشتی و در کنار من کسی که هیچ چیز جز دردسر برایت نداشت به زندگی پرداختی و علیرغم مصائب و مشکلات هیچ گاه خم به ابرو نیاوردی چرا که مرا ناراحت نکنی و علیرغم تمام حرف ها و درد ها که خود بهتر می دانی رضای خدا را بر همه چیز ترجیح دادی و با من مثل یک دوست زندگی کردی تو برای من فرشته ای بودی پاک که از جانب خدا برای کمک به من آمده بودی چرا که خود می دانم که چقدر زندگی با یک جانباز قطع نخاع مشکل است. ازجانب من از بچه ها معذرت بخواه از آنان چه حال و چه آینده بخواه که مرا حلال کنند