نام و نام خانوادگی شهید : محمدرضا رحیمی نام پدر : برات تاریخ تولد : 1346/05/18 تاریخ شهادت : 1364/06/20 عملیات شهادت : قادر محل شهادت : اشنویه ( آذزبایجان غربی ) محل خاکسپاری : حاجی آباد |
کلام شهید : |

خدایا زندگی ام را با سعادت و مرگم را در راه شهادت قرار ده شهادت سرآغاز پایندگی است نترسم زمردن که خود زندگیست.من مرگ با عزت را به زندگی ذلت بار ترجیح می دهم و خدا را شکر می کنم که سالهای عمرم را رد کارهای خیر به سر بردم خدایا شاهد باش ما ملت که پیام حسین پاسخ دادیم و جواب «هل من ناصر ینصرنی» را جواب دادیم خدایا من به جبهه حق علیه باطل می روم تا شاید بتوانم مسئولیتی را که شهیدان بر دوش ما گذاشته اند انجام دهیم پدر و مادر و خواهر و برادران من خیلی کوچکتر از آنم که بخواهم این حرفها را بزنم ولی ما مسئولیت بزرگی را به دوش گرفته ایم و باید تا آخرین خون این مسئولیت را به پایان ببریم و گرنه خیانت به اسلام و شهیدان کرده ایم پدر و مادر و خواهران و برادران در شهادت من گریه نکنید چون من تنها آرزویم شهادت بود
وقتی که گلوله کلاشینکف قلبم را سوراخ کرد و هنگامی که ترکش خمپاره مغزم را متلاشی کرد و هنگامی که قطعه قطعه گوشت بدنم را از زیر شنی تانک درآورند و هنگامی که بدنم سوراخ سوراخ شد و یا هنگامی که اسیر شدم اصلا هیچ ناراحت نباشید چون تا من راهی را که انتخاب کرده ام راهی است بسیار باشکوه و عظمت. و ای پدر و مادر عزیزم اولا از صمیم قلب عرض سلام می نمایم و امیدوارم این سلام مرا بپذیری بلی:درست است که باید عصای پیری شما می شدم ولی چه می شود کرد؟! وقتی که می بینم که این رژیم تجاوزگر اسلام و ضدانسانی این چنین بی رحمانه به کشور اسلامیان حمله می کند و با سلاحهای اهدائی جنایتکاران شرقی و غربی امت بی دفاع ما را به خاک و خون می کشد. مادرم:کانون حیات و زندگیم تو که با شادی من شاد و با ناراحتی من غمگین می شدی می دانم که با شهید شدن بنده دل پر دردت باز به درد می آید ولی به چشمهای تا صبح بیدارت قسم مادرم هدف به درد آوردن قلب تو نبود بلکه هدف اسلام بود که حسین«ع» سرش را و علی اکبر«ع» جوانیش را فدای او کرد پس تمامی زحمات تو در راه اسلام فدا شد.
وقتی که گلوله کلاشینکف قلبم را سوراخ کرد و هنگامی که ترکش خمپاره مغزم را متلاشی کرد و هنگامی که قطعه قطعه گوشت بدنم را از زیر شنی تانک درآورند و هنگامی که بدنم سوراخ سوراخ شد و یا هنگامی که اسیر شدم اصلا هیچ ناراحت نباشید چون تا من راهی را که انتخاب کرده ام راهی است بسیار باشکوه و عظمت. و ای پدر و مادر عزیزم اولا از صمیم قلب عرض سلام می نمایم و امیدوارم این سلام مرا بپذیری بلی:درست است که باید عصای پیری شما می شدم ولی چه می شود کرد؟! وقتی که می بینم که این رژیم تجاوزگر اسلام و ضدانسانی این چنین بی رحمانه به کشور اسلامیان حمله می کند و با سلاحهای اهدائی جنایتکاران شرقی و غربی امت بی دفاع ما را به خاک و خون می کشد. مادرم:کانون حیات و زندگیم تو که با شادی من شاد و با ناراحتی من غمگین می شدی می دانم که با شهید شدن بنده دل پر دردت باز به درد می آید ولی به چشمهای تا صبح بیدارت قسم مادرم هدف به درد آوردن قلب تو نبود بلکه هدف اسلام بود که حسین«ع» سرش را و علی اکبر«ع» جوانیش را فدای او کرد پس تمامی زحمات تو در راه اسلام فدا شد.