|
|
نام و نام خانوادگی شهید : حسین زمانیان نام پدر : مصطفی تاریخ تولد : 1343/04/30 تاریخ شهادت : 1361/10/22 عملیات شهادت : والفجر مقدماتی محل شهادت : فکه قطعه : 2 ردیف : 14 |
کلام شهید : |
با سپاس بی پایان بر آن معبودی که تا این لحظه از نعمت های آن استفاده کرده و نتوانسته ام سپاس آن نعمتها را بکنم و با سلام به محبوب دلها و یاور مستضعفان و بر پای دارنده عدل در تمام جهان و با درود به نائب بر حق آن امام خمینی رهبر کبیر حرکت ما به سوی الله و با درود به پدر و مادرم که تا این لحظه از تعلیم و تربیت من دست بر نداشته اند و در تمامی حوادثی که در طول عمرم برایم اتفاق افتاده بود تنها یاور و غمخوارم بوده اند
دلم می خواهد که امام خمینی رهبر کبیر مان را تنها نگذارید ، نماز جمعه را هر چه باشکوهتر برگزار کنید همیشه یار و غمخوار مستمندان باشید ، دروغ نگوئید و نماز شب بر پا کنید . هرشب نماز امام زمان(عج) را بخوانید که خداوند نمی گذارد در بمانی.
خواهرم حجابت را حفظ کن که حجاب تو مشتی محکم بر دهان شرق و غرب است ، ای برادر و خواهر نگذارید که اسلحه برادران به زمین بیافتد و همیشه پرچم اسلام را بر افراشته نگاه دارید
پدر و مادر عزیز و مهربان سلام
من امانتی بودم از خدا نزد شما که با زحمات فراوان من را به این حد رساندید و حال که خدا طلب آن امانت را نموده باید آنرا بدان برگردانی که ثواب آن زیاد است ولی اگر چیزی را که زحمت دربارۀ آن نکشیده باشی و آخر به خدا تقدیم کنی نزد خدا بی ارزش می باشد بنابراین کار درست را شما می کنید که ریشه جانت پسر بزرگت را تقدیم او می کنی همچون ابراهیم که فرزندش اسماعیل را در راه خدا می خواست قربانی کند
ای مادر می دانم که چقدر برایم زجر کشیده ای که مرا به این حد رسانده و در مواقعی که من مریض بودم بر بالین من نشسته و حاضر بوده خود این زجر را کشیده و من مریض نبودم ای مادر امیدوارم که مرا حلال کرده و از دست من ناراحتی بر دل نداشته[باشی] و حال پدرم که انتظار بزرگ شدن من و ازدواج من و به سر و سامان رسیدن من را {را دارد} ببیند می دانم که من در تمامی طول عمرم هیچگاه اطاعت امر تو را نکرده ام خود می دانی که چه عزیزانی در طول این انقلاب شهید شدند و چه بهشتی ها و چه رجائی ها و غیره که خون گرانبهای خود را بر پای این درخت خونین ریخته اند و اگر صلاح خدا بر آن شد که عمر من حقیر هم در این جبهه به پایان رسیده و اگر ما به جز این کار کنیم در پیشگاه شهیدان روسیاه و شرمنده هستیم و پدرم امیدوارم مرا حلال کرده و از دست من ناراحتی به دل نگرفته باشید
برادران- همرزمان و دوستان عزیز هم اکنون که این وصیتنامه را می خوانید من دیگر میان شما نیستم ولی ناظر بر کارهای شما هستم و از شما خواهشی که دارم دست از پشتیبانی حسین زمان امام خمینی بر ندارید وقتی که امام ندای هل من ناصراً ینصرونی را اعلام کرد من لبیک گویان به ندای او گوش فرا دادم و وارد جبهه حق علیه باطل شدم و تا موقعی که جان در بدن دارم از دین اسلام دفاع می کنم و شما برادرانی که در شهرها مشغول خدمت هستید خواهش می کنم که خدمت خود را خالصانه و در راه قرآن و خدا انجام دهید و این رژیم مانند رژیم قبل نیست که همه از زیرکار فرار کنند اگر کسی در این موقع از زمان از زیر کار فرار کرد خیانتی است به خون شهداء
ای ملت خود کاری کنید و کشاورزی کنید تا محتاج شرق و غرب نباشید و خودکفا شوید به فرزندانمان یاد دهید که درس بخوانند و زیر بار ظلم و ستم زندگی نکنند به خداوند توکل کنید و از خدا یاری بخواهید و مواظب باشید دشمن در شما رخنه نکند که دوستی شما را از یاد می برند دشمن پی بهانه است که انقلاب عزیزمان را به نابودی بکشاند ما همه راه شهدا را ادامه می دهیم و با نثار خون و جانمان از وطنمان دفاع می کنیم
دلم می خواهد که امام خمینی رهبر کبیر مان را تنها نگذارید ، نماز جمعه را هر چه باشکوهتر برگزار کنید همیشه یار و غمخوار مستمندان باشید ، دروغ نگوئید و نماز شب بر پا کنید . هرشب نماز امام زمان(عج) را بخوانید که خداوند نمی گذارد در بمانی.
خواهرم حجابت را حفظ کن که حجاب تو مشتی محکم بر دهان شرق و غرب است ، ای برادر و خواهر نگذارید که اسلحه برادران به زمین بیافتد و همیشه پرچم اسلام را بر افراشته نگاه دارید
پدر و مادر عزیز و مهربان سلام
من امانتی بودم از خدا نزد شما که با زحمات فراوان من را به این حد رساندید و حال که خدا طلب آن امانت را نموده باید آنرا بدان برگردانی که ثواب آن زیاد است ولی اگر چیزی را که زحمت دربارۀ آن نکشیده باشی و آخر به خدا تقدیم کنی نزد خدا بی ارزش می باشد بنابراین کار درست را شما می کنید که ریشه جانت پسر بزرگت را تقدیم او می کنی همچون ابراهیم که فرزندش اسماعیل را در راه خدا می خواست قربانی کند
ای مادر می دانم که چقدر برایم زجر کشیده ای که مرا به این حد رسانده و در مواقعی که من مریض بودم بر بالین من نشسته و حاضر بوده خود این زجر را کشیده و من مریض نبودم ای مادر امیدوارم که مرا حلال کرده و از دست من ناراحتی بر دل نداشته[باشی] و حال پدرم که انتظار بزرگ شدن من و ازدواج من و به سر و سامان رسیدن من را {را دارد} ببیند می دانم که من در تمامی طول عمرم هیچگاه اطاعت امر تو را نکرده ام خود می دانی که چه عزیزانی در طول این انقلاب شهید شدند و چه بهشتی ها و چه رجائی ها و غیره که خون گرانبهای خود را بر پای این درخت خونین ریخته اند و اگر صلاح خدا بر آن شد که عمر من حقیر هم در این جبهه به پایان رسیده و اگر ما به جز این کار کنیم در پیشگاه شهیدان روسیاه و شرمنده هستیم و پدرم امیدوارم مرا حلال کرده و از دست من ناراحتی به دل نگرفته باشید
برادران- همرزمان و دوستان عزیز هم اکنون که این وصیتنامه را می خوانید من دیگر میان شما نیستم ولی ناظر بر کارهای شما هستم و از شما خواهشی که دارم دست از پشتیبانی حسین زمان امام خمینی بر ندارید وقتی که امام ندای هل من ناصراً ینصرونی را اعلام کرد من لبیک گویان به ندای او گوش فرا دادم و وارد جبهه حق علیه باطل شدم و تا موقعی که جان در بدن دارم از دین اسلام دفاع می کنم و شما برادرانی که در شهرها مشغول خدمت هستید خواهش می کنم که خدمت خود را خالصانه و در راه قرآن و خدا انجام دهید و این رژیم مانند رژیم قبل نیست که همه از زیرکار فرار کنند اگر کسی در این موقع از زمان از زیر کار فرار کرد خیانتی است به خون شهداء
ای ملت خود کاری کنید و کشاورزی کنید تا محتاج شرق و غرب نباشید و خودکفا شوید به فرزندانمان یاد دهید که درس بخوانند و زیر بار ظلم و ستم زندگی نکنند به خداوند توکل کنید و از خدا یاری بخواهید و مواظب باشید دشمن در شما رخنه نکند که دوستی شما را از یاد می برند دشمن پی بهانه است که انقلاب عزیزمان را به نابودی بکشاند ما همه راه شهدا را ادامه می دهیم و با نثار خون و جانمان از وطنمان دفاع می کنیم
