نام و نام خانوادگی شهید : احمد سلیمانی نام پدر : صفرعلی تاریخ تولد : 1342/01/03 تاریخ شهادت : 1365/12/29 عملیات شهادت : کربلای 5 محل شهادت : شلمچه محل خاکسپاری : فریدن |
کلام شهید : |

خدایا تا غرور نادانی و ریا و غیره را از من نگیری و به جای آن معرفتی الهی عطا نکنی مرا از خود جدا مکن خدایا این بنده حقیر دوست دارم تا آخرین قطره خونم به تو التماس کنم و الهی العفو ، الهی العفو بگویم شاید ترا دریابم خدایا تو میدانی می خواهم چه بگویم و به هر حال روی کاغذ آوردم ، دوست دارم خونخواهی برادران شهید خودم را از دشمنان اسلام و قرآن و امام و امت و آئین و مکتبم بگیرم زیرا سینه من تنگ شده و دلم زیاد از این دنیا سیر شده، ای شمشیرها و اسلحه های مدرن همه به سوی من حرکت کنید به امید آن روزی که خون مرا بریزید در هر قطره خون من نام حسین (ع) و خمینی خواهید دید
گرچه زبان گویا ندارم و خیلی زبانم قصور است که از اسلام صحبت بکنم و از خدا می خواهم مرا در این راه مدد دهد و اگر حسین واقعی نیستم ، حسینیم کند و آخر بار هم حسین را بر بالین من بفرستد تا این آقا یک دست به چهره سیاهم بکشد خدایا تو آگاهی که دوست دارم رگ و پوست و استخوان ناچیزم را در راه تو آب کنم و آنقدر نفس مطمئنه شود که ببینم در سلولهای بدنم خدا حرکت می کند و ببینم راستی خدا از بنده حقیر راضی شده باشد بنده تا هستم دوست دارم دلسوزانه به این ملت محروم خدمت کنم
پدر جان مرا شبانه خاکم کنید چون دوست ندارم تارک الصلاه در تشیع جنازه ام شرکت کنید و بعد از آن از امام امت بخواهید یک اللهم اغفر فلان بن فلان بفرماید و امام را فراموش نکنید.
پارچه را از روی من بر ندارید زیرا که بنده نمی بینم ولی نامحرمها ظاهراً مرا می بینند و حرام است، فقط محرمها حق دارند جسدم را ببینند. وقتی بنده ازدنیا رفتم یعنی انشاء الله خدا نصیبم کند غیر بستر بمیرم، حلالم کرده و اول همه شب قرآن و بعد آن دعا فرج را سر قبرم بخوانید،زیرا دعای فرج همیشه ورد زبانم بود و آیه الکرسی در گوش من زمزمه می شد.
ای همسر و پدر و مادرم راضی نیستم یک ریالی از بیت المال یا چیز دیگری بگیرید اما خدایا چگونه از زحمات پدر و مادرم صحبت کنم یا الله. چگونه از زحمات استادهایم صحبت کنم – بنده کوچکتر از آنم که بتوانم یک لحظه صحبت از زحمات شما عزیزان بکنم خودتان به جای بنده صحبت کنید اما هم صحبت تازه دیگر . ای همسر بنده حقیر ترا خیلی اذیت کردم حلالم کن و بچه ها را پاک تحویل امام بده- ای قوم و خویشان و همه مردم مرا حلال کنید .
گرچه زبان گویا ندارم و خیلی زبانم قصور است که از اسلام صحبت بکنم و از خدا می خواهم مرا در این راه مدد دهد و اگر حسین واقعی نیستم ، حسینیم کند و آخر بار هم حسین را بر بالین من بفرستد تا این آقا یک دست به چهره سیاهم بکشد خدایا تو آگاهی که دوست دارم رگ و پوست و استخوان ناچیزم را در راه تو آب کنم و آنقدر نفس مطمئنه شود که ببینم در سلولهای بدنم خدا حرکت می کند و ببینم راستی خدا از بنده حقیر راضی شده باشد بنده تا هستم دوست دارم دلسوزانه به این ملت محروم خدمت کنم
پدر جان مرا شبانه خاکم کنید چون دوست ندارم تارک الصلاه در تشیع جنازه ام شرکت کنید و بعد از آن از امام امت بخواهید یک اللهم اغفر فلان بن فلان بفرماید و امام را فراموش نکنید.
پارچه را از روی من بر ندارید زیرا که بنده نمی بینم ولی نامحرمها ظاهراً مرا می بینند و حرام است، فقط محرمها حق دارند جسدم را ببینند. وقتی بنده ازدنیا رفتم یعنی انشاء الله خدا نصیبم کند غیر بستر بمیرم، حلالم کرده و اول همه شب قرآن و بعد آن دعا فرج را سر قبرم بخوانید،زیرا دعای فرج همیشه ورد زبانم بود و آیه الکرسی در گوش من زمزمه می شد.
ای همسر و پدر و مادرم راضی نیستم یک ریالی از بیت المال یا چیز دیگری بگیرید اما خدایا چگونه از زحمات پدر و مادرم صحبت کنم یا الله. چگونه از زحمات استادهایم صحبت کنم – بنده کوچکتر از آنم که بتوانم یک لحظه صحبت از زحمات شما عزیزان بکنم خودتان به جای بنده صحبت کنید اما هم صحبت تازه دیگر . ای همسر بنده حقیر ترا خیلی اذیت کردم حلالم کن و بچه ها را پاک تحویل امام بده- ای قوم و خویشان و همه مردم مرا حلال کنید .