|
نام و نام خانوادگی شهید : لطفعلی صادقی نام پدر : حاج بابا تاریخ تولد : 1346/04/05 تاریخ شهادت : 1361/04/23 عملیات شهادت : رمضان محل شهادت : شرق بصره محل خاکسپاری : نهضت آباد |
کلام شهید : |

شکر خدا را به جا آورید و دعاگوی امام و منتظر امام زمان (عج) باشید. عبادت خدا را بکنید و از خدا بترسید تا از بندگان صالح خدا قرار بگیرید امیدوارم مرگم شهادت راستین در راه خدا باشد و خداوند مرگ این بنده کوچک و بندگان صالح دیگر شهادت در راه خودش بگرداند. به درگاه خداوند گناهان فراوان کردهام و شنیدهام که اولین قطره خونی که از پیکر پاک هر شهید بر زمین میچکد گناهانش بخشیده میشود و وقتی که از این دیار رخت بر بست ملائک و فرشتگان به استقبالش میآیند. و به وی خوشآمد میگویند و به بهشت این مکان باصفا و محل زیبا و با آن که نعمات فراوانی که در آن هست وارد میشود و به دیدار امام حسین و پیغمبر میرود و حضرت علی و حضرت فاطمه و سایر امامان را میبیند. چه باشکوه است که به امام حسین میگوید ای امام من یار تو هستم، ای امام من پاسخگوی ندای هل من ناصر ینصرنی تو هستم، من فرزند تو را یاری کردم.
مادر عزیزم میدانم که از دست هر عزیزی برای مادرش سخت است ولی اسلام از اینها بالاتر است و ای پدرم امیدوارم که در عزای من به مانند برادرت چون کوه مقاوم باشی و یک خواهش هم از شما، تمام دوستان و اشنایان دارم که در عزای من گریه نکنید. ای پدرم در مجلس عزای من شیرینی و شربت بدهید ولی خواهشم از برادران مسئول در نهضت آباد دارم که کلاسهای تدریس قرآن تشکیل دهید و از برادران و خواهران بخواهید که در این کلاسها شرکت کنند و این کتاب آسمانی را زنده نگه دارند. امیدوارم خون من و خون دیگر برادران رزمنده جوششی باشد در رگهای شما و یک خواهشی که این برادر کوچک شما دارد به خواهران که این حجاب شما کوبندهتر از خون شهیدان است.
مادر عزیزم میدانم که از دست هر عزیزی برای مادرش سخت است ولی اسلام از اینها بالاتر است و ای پدرم امیدوارم که در عزای من به مانند برادرت چون کوه مقاوم باشی و یک خواهش هم از شما، تمام دوستان و اشنایان دارم که در عزای من گریه نکنید. ای پدرم در مجلس عزای من شیرینی و شربت بدهید ولی خواهشم از برادران مسئول در نهضت آباد دارم که کلاسهای تدریس قرآن تشکیل دهید و از برادران و خواهران بخواهید که در این کلاسها شرکت کنند و این کتاب آسمانی را زنده نگه دارند. امیدوارم خون من و خون دیگر برادران رزمنده جوششی باشد در رگهای شما و یک خواهشی که این برادر کوچک شما دارد به خواهران که این حجاب شما کوبندهتر از خون شهیدان است.