|
نام و نام خانوادگی شهید : عبدالله عباسی نام پدر : سیف الله تاریخ تولد : 1350/05/07 تاریخ شهادت : 1367/05/02 عملیات شهادت : خط پدافندی محل شهادت : شلمچه محل خاکسپاری : جوزدان |
کلام شهید : |

اینجانب عبد و بندهی خدا، عباسی بر حسب وظیفهی شرعی اسلامی خود لازم دانستم چند کلامی به عنوان وصیت تقدیم به پیشگاه خداوند و در مرحلهی بعد ولی عصر و امام امت و خلاصه تقدیم به پدر و مادر عزیزم و امت شهیدپرور کنم.
بندهی گنهکاری بیش نیستم، قلبم از شدت درد میسوزد و احساسم شعله میکشد، دل شکسته و پریشانم گویا عدم وجود دوستانم عشق و شوری دگر در وجود من ایجاد کرده است. آرزوئی از قبل داشتم و دارم بس شیرین و گوارا که از خدا طلب کردهام اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیل الله
امیدوارم خداوند به من و شما توفیق عنایت کند که بتوانم راه آنان که عاشقانه و حسینوار راه حسین را پیش گرفتند و همچون گلهای خوشبو در بیابانها پر پر شدند را ادامه دهیم و همواره حامی اسلام و انقلاب اسلامی باشیم.
از امت دلاور و شهیدپرور میخواهم که ضمن ادامه دادن راه شهدا سعی کنند امام امت را فراموش نکنند و همواره دعا گوی او باشند. نمازهای جمعه و جماعت را فراموش نکنید و سعی کنید بدون اتلاف وقت با انجام عمل صالح توشهای خوب برای آخرت فراهم کنید
سعی کنید که از تفرقه و جدایی دوری کنید که اگر چنین نکنید مطمئن باشید شکست شما حتمی خواهد بود.
از امت حزب الله میخواهم که همچون گذشته خدای ناکرده جزء افراد نان به نرخ روز خور نباشند و سعی کنند ریشهی چنین افرادی را از بن برکنند. و از شما میخواهم که به فرموده امام عزیزمان که میفرماید: عزیزان من تقوا را، تقوا را، تقوا را پیشهی خود کنید.
از پدر بزرگوارم عذر میخواهم و از این که نتوانستم زحمات حدود 17 سال شما را جبران کنم واقعاً معذرت میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید و خواهش دیگر اینکه من راهم را شناخته بودم و با چشمی باز به سوی شهادت که شهد شیرینی است، شناختم در عزای من اصلاً ناراحتی نکن و همیشه شکرگذار خداوند بزرگ باش که همانا از کوچکترین کارها تا بزرگترین در دست اوست و اوست که مصلحتها را تامین میکند
مادر عزیزم در مقابل تو هم خجالت میکشیدم، به خاطر زحمات شبانه روزی که برای بنده کشیدی مطمئن باش که به هدر نرفته است و انشاءالله با اهداء جگر گوشه خود همچون صدها مادر شهید در اجر ثواب جهاد شریک خواهی بود و انشاءالله در خانه آخرت با فاطمه الزهرا محشور خواهی شد. بعد از شهادت من اشک بریز ولی نه خاطر من و شهادت من بلکه مظلومین دیگر هستند و بودهاند که انسان باید برای آنها اشک بریزد بهر حال از تو مادر عزیز میخواهم که به خاطر مظلوم کربلا حسین عزیز و علی اکبر اشک بریز که به ثوابت افزوده خواهد شد ولی بدان کوچکترین قطره اشکی برای من لازم نیست بریزی در این نوشته آخر از تو حلالیت میطلبم و میخواهم که وقعاً مرا ببخشی
از شما برادران عزیزم، میخواهم که همچنان درس خود را ادامه دهید و ضمن یاوری کردن انقلاب و اسلام هیچ موقع شهیدان را فراموش نکنید و در آینده سعی کنید انشاءالله افراد مفیدی برای جامعهی اسلامی باشید.
از شما خواهران بزرگوارم میخواهم که اولاً پس از شهادت من خود را بی برادر ندانید و ناراحتی هم برای من نکنید و صبر داشته باشید که ان الله مع الصابرین همانا خداوند کریم با صابران است. و همیشه شما سعی کنید که روحیهی انقلابی داشته باشید و زینب گونه حامی و رهرو خون شهیدان باشید.
بندهی گنهکاری بیش نیستم، قلبم از شدت درد میسوزد و احساسم شعله میکشد، دل شکسته و پریشانم گویا عدم وجود دوستانم عشق و شوری دگر در وجود من ایجاد کرده است. آرزوئی از قبل داشتم و دارم بس شیرین و گوارا که از خدا طلب کردهام اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیل الله
امیدوارم خداوند به من و شما توفیق عنایت کند که بتوانم راه آنان که عاشقانه و حسینوار راه حسین را پیش گرفتند و همچون گلهای خوشبو در بیابانها پر پر شدند را ادامه دهیم و همواره حامی اسلام و انقلاب اسلامی باشیم.
از امت دلاور و شهیدپرور میخواهم که ضمن ادامه دادن راه شهدا سعی کنند امام امت را فراموش نکنند و همواره دعا گوی او باشند. نمازهای جمعه و جماعت را فراموش نکنید و سعی کنید بدون اتلاف وقت با انجام عمل صالح توشهای خوب برای آخرت فراهم کنید
سعی کنید که از تفرقه و جدایی دوری کنید که اگر چنین نکنید مطمئن باشید شکست شما حتمی خواهد بود.
از امت حزب الله میخواهم که همچون گذشته خدای ناکرده جزء افراد نان به نرخ روز خور نباشند و سعی کنند ریشهی چنین افرادی را از بن برکنند. و از شما میخواهم که به فرموده امام عزیزمان که میفرماید: عزیزان من تقوا را، تقوا را، تقوا را پیشهی خود کنید.
از پدر بزرگوارم عذر میخواهم و از این که نتوانستم زحمات حدود 17 سال شما را جبران کنم واقعاً معذرت میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید و خواهش دیگر اینکه من راهم را شناخته بودم و با چشمی باز به سوی شهادت که شهد شیرینی است، شناختم در عزای من اصلاً ناراحتی نکن و همیشه شکرگذار خداوند بزرگ باش که همانا از کوچکترین کارها تا بزرگترین در دست اوست و اوست که مصلحتها را تامین میکند
مادر عزیزم در مقابل تو هم خجالت میکشیدم، به خاطر زحمات شبانه روزی که برای بنده کشیدی مطمئن باش که به هدر نرفته است و انشاءالله با اهداء جگر گوشه خود همچون صدها مادر شهید در اجر ثواب جهاد شریک خواهی بود و انشاءالله در خانه آخرت با فاطمه الزهرا محشور خواهی شد. بعد از شهادت من اشک بریز ولی نه خاطر من و شهادت من بلکه مظلومین دیگر هستند و بودهاند که انسان باید برای آنها اشک بریزد بهر حال از تو مادر عزیز میخواهم که به خاطر مظلوم کربلا حسین عزیز و علی اکبر اشک بریز که به ثوابت افزوده خواهد شد ولی بدان کوچکترین قطره اشکی برای من لازم نیست بریزی در این نوشته آخر از تو حلالیت میطلبم و میخواهم که وقعاً مرا ببخشی
از شما برادران عزیزم، میخواهم که همچنان درس خود را ادامه دهید و ضمن یاوری کردن انقلاب و اسلام هیچ موقع شهیدان را فراموش نکنید و در آینده سعی کنید انشاءالله افراد مفیدی برای جامعهی اسلامی باشید.
از شما خواهران بزرگوارم میخواهم که اولاً پس از شهادت من خود را بی برادر ندانید و ناراحتی هم برای من نکنید و صبر داشته باشید که ان الله مع الصابرین همانا خداوند کریم با صابران است. و همیشه شما سعی کنید که روحیهی انقلابی داشته باشید و زینب گونه حامی و رهرو خون شهیدان باشید.