دو سال از خدمت سربازی اش می گذشت که انقلاب شد؛ می خواست به جبهه های جنگ برود که ارتش اجازه نداد و گفت: گواهی پایان خدمتت را نمی دهیم، تو باید برای ارتش خدمت کنی؛ محمد رضا قبول نمی کند و در جواب می گوید: ارتش بی غیرت است، سیلی نصیب محمد رضا میشود که خواهرش میگوید تا چند روز گوشش را با چفیه بسته بود.
اما فقط به مادرش گفت که دلیل مخالفتش هم غذا بودن ارتش با بنی صدر است.
(به نقل از مادر شهید محمد رضا رحیمی)