زمزمه عارفانه...
خدایا به محمد (ص) که هستی و بودنمان در گرو اُنس به اوست که پیروانش حماسه آفریدند، به علی (ع) مولایم بگو که شیعیانت قیامت بر پا کردند و به حسین (ع) الگویم بگو خونش در رگها همچنان می جوشد. خدایا من با امامم میثاق بسته ام و به او وفادرام، زیرا او به قرآن و عترت وفادار است و اگر چندین بار بکشندم و زنده ام کنند دست از او و دین او نخواهم کشید، خدایا این قاصر ضعیف دوست دارم چشمانم را دشمن دراوج دردش از حدقه در آورد، دستهایم را قطع و پاهایم را از بدن جدا سازد و قلبم را آماج رگبارهایش قرار دهد، سرم را از تن جدا سازد تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببیند گرچه جسم را از من گرفته اند ولی ایمان و هدفم که عشق به حق است باقی است و فنا و زوالی در او راهی ندارد. خدایا دانی که چه می کشیم از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم امروز شهید شویم تا فردا بماند. هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم. خدایا در حال و به هنگامة عزیمت سوی تو نگران فردائیم. تو خود شروع کرده ای خود نیز نهال اسلام را به ثمر رسان. جندالله را که با سوگند به ثارالله در سنگر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله است حمایت نما.
(قسمتی از وصیت نامه ی شهید)